یک روزهایی می شود کاملا یک دختر بود. یک روزهایی می شود که فقط یک دختر بود. نه دانشجو باشی. نه کارمند.
یک روزهایی می شود میز صبحانه چید. می شود که خانه را گردگیری کرد. به گلدان ها آب داد. رفت جلوی آینه و شال گلدار سر کرد.
یک روزهایی می شود بی خیال هر کاری رفت و در یک پاساژی دور زد و کفش پاشنه بلند* خرید.
یک روزهایی می شود که در پایتخت قدم زد و از رنگ نارنجی براق iPod **به وجد آمد و مثل انسان های اولیه تازه فهمید که wii fit یک بازی مرسوم است و w-party هم.
یک روزهایی می شود با یک دوست قدیمی در گوشه یک کافه چیپس و پنیر و کوکا خورد و حرف زد و حرف زد و حرف زد . . .
یک روزهایی می شود که مثل یک دختر سر وقت برگشت به خانه و سالاد درست کرد و سفره شام پهن کرد.
یک روزهایی می شود به موقع به تخت خواب رفت و موها را شانه کرد و با یک عالم رویا به خواب رفت.***
________________________________________________________________
*درست که در نمایه نوشته ام با کفش پاشنه بلند کنار نمی آیم . . . ولی یک موقع ها مجبوری دیگر.
**این iPod nano touch واقعا قشنگ است فقط حیف که اون سنجاق iPod shuffle را ندارد.
*** قسمت شانه کردن مو را الکی نوشتم، موهای فر را هیچ وقت نمی شود شانه کرد.
چند باری پیش آمده که پست های من و
مهسا به یک موضوع برمی گردد. حالا زنانگی باشد یا مادر بزرگ یا . . . فکر می کنم این موضوع ناخواسته و به خاطر تمام فضاهای مشترکمان است.
---------------------------------------------------------------------------------------