۱۳۸۹ اسفند ۲۸, شنبه

زیاد یا زیادی




می نویسم، پاک می کنم.می نویسم، پاک می کنم. می نویسم، پاک می کنم. می نویسم، پاک می کنم. می نویسم، پاک می کنم . . .

سال گذشته را هی می نویسم و پاک می کنم. حرفم نمی آید. برای سال بعد فکر دارم. می نویسمشان، باز پاک می کنم.
فقط این روزهای آخر سالی یک جلمه در ذهنم بالا و پایین می رود: «برای امسال زیادی بزرگ شدم.» خودم هنوز درست و غلط اش را نمی دانم. جمله شیرینی نیست. فکرم مثل حساب های آخر سال به هم پیچیده شده است. و دلم برعکس همیشه یک ماهی قرمز در کیسه می خواهد.

۳ نظر:

علي سيف الهي گفت...

ميدوني چي درد داره؟
«برای امسال زیادی بزرگ شدم.»
اگه بزرگ شدن،دوري از همه خوبي هاي بچگيه هيچ موقع دلم نميخواد وارد دنياي آلوده آدم بزرگها بشم
اگه يه روز دلمون برعکس همیشه یک ماهی قرمز در کیسه نخواست اون روز بايد چيكار كنيم؟

علي سيف الهي گفت...

ميدوني چي درد داره؟
«برای امسال زیادی بزرگ شدم.»
اگه بزرگ شدن،دوري از همه خوبي هاي بچگيه هيچ موقع دلم نميخواد وارد دنياي آلوده آدم بزرگها بشم
اگه يه روز دلمون برعکس همیشه یک ماهی قرمز در کیسه نخواست اون روز بايد چيكار كنيم؟

miss molook گفت...

علی سیف الهی از مرسی که می خونی و نظر می ذاری . . . آره، جمله شیرینی نیست . . . فکر کنم یه روز این اتفاق برا هممون بیافته
من اسم وبلاگت را گذاشتم«یک مرد آرام»