این ها نوشته های دختریست که دیگر نمی توان به او گفت تپل. کفش پاشنه بلند که می پوشد هیچ، به فکر خریدنش هم هست. غرورش هم چنان باقی ست و موهای پیچ و تاپ دارش. مدتی ست اصلا خودش را ندیده، نمی داند که هنوز هم برای خودش شبیه دوشیزه های گردن بلند فرانسوی هست یا نه؟
این ها نشانه هایی از ادای آدم بزرگ ها را درآوردن است، به گمانم. از پس برنیامدنی نیست، ولی دلم بچه بازی می خواهد، دوچرخه سواری، یک خنده واقعی . . . فرصتش را داری؟
۶ نظر:
من دارم.
شما حوصله اش را داری؟
تغییر به خودی خودش بد نیس اما اگر روی شیب منفی باشه، خوب نیست
کفش پاشنه بلند و مو و ابرو و کمند(!) و تپل بودن یا نبودن مهم نیس... مهم اون تغییرات درونی و توی توی توی مغزه... اون نمایه های اصلی اگر عوض بشن، باید کم کم نگران شون شد.
(از طرف م.ص! یک تازه دایی شده که حس نصیحت کردنش زده بالا و فک میکنه همه خواهرزاده ش ن!!!)
خسته
سلام نگين جان كفش پاشنه بلند رو كه گفتي ياد خودم افتادم!
حتما هنوز هم شبيه دوشيزه هاي گردن بلند فرانسوي هست.... ;-)
اونی که باید فرصتشو داشته باشه تویی نه من...
من برای اینایی که گفتم همیشه فرصت دارم!
ارسال یک نظر