حوالی نوجوانی در مورد این سن وسالم فکر می کردم که:
هنرستان سوره، سینما می خوانم. بعد دانشگاه کارگردانی سینما می خوانم. یک دوست پسر موسیقیدان خواهم داشت و یک شال گردن بلند سفید . . . از همه این آرزو ها فقط یک ترم درس سینما خواندنش برآورده شد.
چیزهایی که الان دارم هیچ وقت آرزو هام نبودن . . . یعنی من براشون رویا نبافتم . . . ولی به نظرم اوضاع بهتر از آرزوهامه . . . به جای شال گردن بلند سفید، یک شال گردن ۵متری رنگی رنگی دارم.
اوضاع در مورد بقیه موارد به همین نسبت بهتر است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر