۱۳۹۰ آبان ۲۵, چهارشنبه

نخواهيد كه مرا رام كنيد!


با تعجب نگاهم مي كند

مي گويد: بانو؟ معلوم هست چت شده است؟

چرا هر چه مي گويم مي خندي؟

بانو با توام!!

خودت هستی؟


مي گويم: بانو، براي موقع هاییست كه محبتم كم مي شود

براي موقع هايي كه لوس مي شوم

آدم بزرگ مي شوم

فكر كنم نگين وجودم دارد برمي گرد

سركش و سرخوش

حوصله ام سر مي رود كسي عاشقم باشد

در حد تعادل فقط مرا دوست داشته باشيد


همین!



۳ نظر:

ناشناس گفت...

چه از خود راضی!
ولی خب. منم موافقم. هرکی اومد ادا اطوار عاشقی در آورد بزن تو گوشش. بگو خفه بابا! خر نشیا!(این نصیحت یه رازه.به کسی نگو)

miss molook گفت...

از ناشناس هایی که انگار من را می شناسند خوشم می آید

ناشناس گفت...

و نکته درست همین جاست.من نه ناشناسم برای تو و نه تو رازیاد میشناسم.