هر چه فکر می کنم
آخرین باری که رفتم کافه یادم نیست
اصلا یادم نیست با کی بود
احتمالا همان دفعهای بود که تنهایی رفتم ناهار خوردم
آخرین باری که بهمان خوش گذشت را یادم نیست
بیشتر روز را در گوشهترین جای اتاقم سر میکنم
میرویم دانشگاه و تندتند کارها را انجام میدهیم و
ناهار بیمزه سلف را میخوریم و برمیگردیم
با یک خداحافظی بیرمق از هم جدا میشویم
هر که میرود پی سعادت خودش
من هم میشوم خنثیترین آدم دنیا و
دست در جیب میکنم و
راه میافتم.
*خطی از شعر منوچهر آتشی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر